در رسای شهدای خدمت

مرد مقاومت

قامت بلندِ غیرت ایرانی ام !کجاست؟آن اقتدارِ نقش سلیمانی ام کجاست؟
با من بگو ، تبسمِ آرامِ پر غرور !آن تکیه گاه لحظه ی ویرانی ام کجاست ؟
گمگشته ام میان در و دشت و کوه هایارب بگو که، یوسف کنعانی ام کجاست ؟
شب‌های پر هراس پس از تو رسیده اندتعبیر خوابهای پریشانی ام کجاست ؟
ای شهرزاد قصه نشینم بگو چه شدماهی که بود بر سر پیشانی ام کجاست ؟
من سرزمین شوکت و شعرم ! ولی دگراز من مپرس شور رجز خوانی ام کجاست؟
برگرد ای امیر سرافراز جان فدا با من بگو که یار خراسانی ام کجاست ؟
چندیست در فراق تو دنبال شانه ام چشمان من ! ترانه ی بارانی ام کجاست ؟

سکینه صالحی



مُزدِ خدمت‌های خالص شد شهادت آخرش روز بارانی دعایت شد اجابت آخرش
تو چه گفتی با امام هشتمین در خلوتت؟سرنوشتت شد چنین ختم سعادت آخرش
از مه و از کوه‌ها راحت عبورت داده‌اند چون رسید از آسمان بوی رضایت آخرش
حتم دارم بوده رویای تو پرواز از قفس زد به این رویا خدا رنگ حقیقت آخرش
آنقَدر ثابت قدم بودی برای خادمی تا گرفتی از رضا اذن زیارت آخرش
لحظه‌ها رد می‌شوند و کاممان تلخ است تلخ ریخت اشک حسرتش را میز خدمت آخرش

طیبه بهبودی


در سوگ خدمتگزار

در خدمتِ به خلق، سر از پا نمی‌شناخت با داغ رفتنش، دل جاماندگان گداخت
او غرق بود در غم مردم ، شبانه روز استخر او نداشت و ویلا نمی‌شناخت
زخم زبان شنید ولی ساخت آن صبوربا فتنه و فساد ولی مرد حق، نساخت
مانده است نقش پای غزالش به دشت و کوهآری به جز برای وطن روز و شب نتاخت
آهنگ خدمتش همه جا را فرا گرفتبا گوشه چشم خویش ، دل تار را نواخت
او گوی سبقت از همگان بُرد ناگهان جان را به عشق مردم این آب و خاک باخت

سید محمد حسین ابوترابی


در آسمان صاف خدا یا کریم بود روحی لطیف داشت که مثل نسیم بود
او را کشیده بود به سمت خودش خدا بر آستان سبز تهجد مقیم بود
آزاد بود از همه‌ی قید و بند ها تسلیم دوست بود که عبد الکریم بود
هر روز با امام رضا (ع) انس می گرفت این ارتباط برتر از امواج و سیم بود
دنیا به روح پاک و لطیفش اثر نکرد او صاحب کرامت و قلب سلیم بود
هم عاشق و مبارز و خدمتگزار دین هم عارف و امام شناس و حکیم بود
بیراهه ها زیاد ولی با شهادتش راهی که رفت تا به ابد مستقیم بود

اسماعیل سکاک


مُزدِ خدمت‌های خالص شد شهادت آخرش
روز بارانی دعایت شد اجابت آخرش

تو چه گفتی با امام هشتمین در خلوتت؟
سرنوشتت شد چنین ختم سعادت آخرش

از مه و از کوه‌ها راحت عبورت داده‌اند
چون رسید از آسمان بوی رضایت آخرش

حتم دارم بوده رویای تو پرواز از قفس
زد به این رویا خدا رنگ حقیقت آخرش

آنقَدر ثابت قدم بودی برای خادمی
تا گرفتی از رضا اذن زیارت آخرش

لحظه‌ها رد می‌شوند و کاممان تلخ است تلخ
ریخت اشک حسرتش را میز خدمت آخرش

طیبه بهبودی


راه ابراهیم

شانه هایش اگرچه سنگین بود
باز پوشید رخت خدمت را
چشمهای همیشه بیدارش
دور می ریخت استراحت را

رفت تا سد راه غم باشد
رفت تا فقر و غصه کم باشد
آبرو دار قلب مردم بود
رفت تا عشق محترم باشد

دستهای خلیل وارش باز
بر تن خستگی تبر می زد
شانه اش تکیه گاه محرومان
هر کجا اشک بود سر می زد

بالگردی شبیه سنجاقک
بال زد در میان مه گم شد
شب دلشوره آسمان بارید
تا پر از اشک چشم مردم شد

دستها با دعا گره خوردند
مثل باران به پنجره فولاد
شعله ور بود بال سنجاقک
بوی آتش گرفت دامن باد

در دل صخره های کوهستان
خون پروانه ها شناور شد
باز هم سوخت دست و انگشتر
قصه کربلا مکرر شد

جستجو را ادامه می دادند
تا که این انتظار سر برسد
نگرانی دوید در رگ شهر
تا ز پروانه ها خبر برسد

باد آتش به جان و ناله کنان
از غم عشق با خبر می رفت
سیل می شد تلاطم گریه
از سر روزگار سر می رفت

چشمهایش به خواب می رفتند
در شبی خسته از هیاهو ها
ناگهان عطری آشنا پیچید
در دل بی قرار آهو ها

ورزقان چند لحظه مشهد شد
تا حرم جانی آشنا را برد
از خراسان رسید نوری و بعد
با خودش خادم الرضا را برد

گفت در خاکدان نباید ماند
با دل ما دم از سفر می زد
عصر اردی بهشت سوی بهشت
از دل شعله بال و پر می زد

مطئنم امام هشتم هست
تا همیشه پناه ابراهیم
یا علی وقت ،گریه کردن نیست
باز ماییم و راه ابراهیم

مهدی مردانی


دلم سوخت

وقتی که از اندوه باریدی دلم سوختاز طعنه ی نامرد رنجیدی دلم سوخت
آغوشِ من أمنِ نگاهت بود هر باربر شانه ام با بغض لرزیدی دلم سوخت
پرواز ، در چشمانت عادت بود ، امارفتی و از حالم نپرسیدی ، دلم سوخت
پروانه وار از ما گذشتی کاش ای کاشمی شد که برگردی و می‌دیدی ، دلم سوخت
بعد از تو باید قاب عکست را ببوسمهر بار در این قاب خندیدی ، دلم سوخت
پشت و پناهِ چشمهایِ ایل ِ باران !آنجا که پشتِ ایل باریدی ، دلم سوخت

سکینه صالحی


ای خادم الرضا به رضا می سپارمتبر دوش واژه ها به خدا می سپارمت
دل غرق ماتم است برای نبودنتاین گفته ها کم است برای نبودنت
بال و پری گشودی و پرواز کرده ایرسم بلند عشق که آغاز کرده ای
پرواز تو نشانه دلدادگی توستاین انتهای قصه آزادگی توست
این راه عاشقیست که مقصد سعادت استپایان راه خادم ملت شهادت است
آخر دعای مادرتان مستجاب شدنامت شهید عرصه خدمت خطاب شد
پیچید عطر سرخ شهادت به کوچه هاشد زنده باز یاد شهیدان کربلا
خورشید پر فروغ تو تابید ای شهیدتو زنده ای همیشه و جاوید ای شهید

محمد ارداقیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *