سهم ما از آسمان چقدر است؟

آخر تا به حال کسی این را به ما نگفته بود. دروغ است اگر بگویم کسی نگفته بود. ولی این را میدانم که تا به حال فرصت مغتنمی نبود تا بنشینیم روبه‌روی بزرگ مردی از تبار هنر و او به ما بگوید « هنرمندان» را «خدا» انتخاب کرده!


می‌گوید خدا به شما ودیعه داده است! امتیاز، توجه خاص، ارزش، درک ویژه، تأثیرگذاری، ظرافت در نگاه و …
می‌گوید ارزش خود را بدانید. شما رسالت دارید. بدانید که خدا کلید واژه رمز گونه خود را به گردن شما آویخته است. خداوند از جبار بودنش در آیه الکرسی میگوید و بعد «لا اکراه فی الدین» یعنی «من با تموم جبار بودنم رفیق بازم . بیا با هم پروژه‌های من را پیش ببریم».


این ها را بزرگ مردی به ما می‌گوید که رزومه‌ی کاری‌اش پر از افتخار است. او که از اساتید برجسته نقاشی و دارنده نشان درجه یک هنری است ، حالا مهمان ویژه‌ی عمارت هنر این دیار است و برای ما از نور و هنر می‌گوید.


گفته بودند مهمان مهمی داریم. فیلم کوتاهی از ایشان دیدم و شیفته‌ی کلماتی شدم که از قلب بی آلایشش به زبان جاری می‌شد. اکنون در ماه‌نشین عمارت هنر، مقابل این مرد بزرگ و در کنار سایر هنرمندان قزوینی نشسته ام.


با همه‌ی وجود گوش می‌شوم: هنر کارساز تر از علم و دین است. هنر از جنس نگاه است. دیدن ظرایف هستی. دیدن و بودن با خدایی که زنده است. هنرمند قدم بزند نور تولید می‌کند. ان معی ربی سیهدین. آرام در تمام سختی‌ها. چون خدا با هنرمند است.


هر بنایی بخواهد ساخته شود به زیر بنا نیاز دارد. به پی ریزی دقیق و صحیح! ما در هنر بر اساس ایده است که پی ریزی میکنیم تا به نقطه‌ای که تصور کرده بودیم برسیم.


دورنمایی که غرب دارد یک چیز است و دورنمایی که اسلام دارد چیز دیگر. دورنمایی که به ما بگوید چگونه باشیم غلط است. فکری که در قلاب «منیت» و «اومانیسم» باشد به تولید هنر نمی‌انجامد.


در هنر انقلاب یاد می‌گیریم که چگونه نباشیم! چرا که دین به ما می‌گوید سعی کن تا هیچ چیز نباشی! که اگر هیچ شدی، حالا تجلی یافتی و اینگونه است که محوریت هنرت الهی می‌شود.


در ساختار و نگاه دینی، هنر را اینگونه تعریف کرده‌اند: حسن دادن به شیء ، زیبایی دادن، هارمونی دادن به شیء! مثلا گِلی که زیر پایت له میشد را حالا با احترام روی طاقچه میگذاری. کلمات را شعر میکنی. مقامشان می‌دهی. اکنون باید از خود بپرسی، این هنر سمت نور است یا ظلمت؟ دعوت به نور دارد یا تاریکی؟ اینجاست که هنر، مقام معنویش را پیدا می‌کند و همه‌ی دیالوگ ها در همین راستا شکل میگیرد.


سهم ما از آسمان چقدر است؟ این سوال را استاد می‌پرسد و باز هم دوستانه سخن می‌گوید. محور صحبت هایش نور است و بی آنکه لحظه‌‌ای تاریکی جای نور را بگیرد بی ‌‌وقفه از خدا می‌گوید و من سعی دارم تمام کلمات را به گوش جان بسپارم.
راستی سهم ما از آسمان چقدر است؟پاسخ را من اینگونه دریافتم: به اندازه‌ی معرفتمان از نور الهی و تولید و تاثیرگذاری. هنرمند اگه اینگونه باشد که استاد قدیریان می‌گوید؛ باید که در این وادی بی انتهای دین، همواره معرفت کسب کند و بدون در نظر گرفتن خویشتن، خود را برای خدا و اهل بیتش وقف کند.


آری داستان جدی است. داستان معرفت چیز عجیبی است.» استاد لحظه‌ای دستان و صدایش می‌لرزد‌. درست آنجا که از معرفت مردم فلسطین به خدا می‌گوید… آنجا که داستان عشق بازی این مردمان را با خدا برایمان بازگو می‌کند.
لحظه را تاکید می‌کند و با اندوهی پر التهاب، ما را به داشتن سلاح زمان آخر توصیه میکند. از عشق سخن می‌گوید. شاید این صدای جاودانه برای شما هم آشنا باشد: « برادران و خواهران عاشق شوید…». با حرف‌های استاد قدیریان عجیب یاد این صدای بهشتی می‌افتم. آنان که مقصود را گفتند… و آن عشق الهی است…


اذان می‌گویند! عاشقانه اذان می‌گویند. کلمات حول عشق می‌گردد. استاد ادامه می‌دهد: شما آحاد جامعه را عاشق کنید! آن وقت با تمام وجود می‌روند تا به عشق برسند.


در پاسخ به سوالی که یکی از حضار می‌پرسد با روشنی تمام جواب می‌دهد: جوانی که انقلاب را ندیده باشد صد البته که در این محوطه‌ی بی انتها گم می‌شود. ما انقلاب را گم کرده‌ایم و بی آنکه تولید مفاهیم کنیم، می‌خواهیم که احکام بگوییم.


بعد از آنکه پر شدم از نور صدایش، بی مقدمه و با چند کلمه میپرسم حالا ما باید چکار کنیم؟ و او در لحظه می‌گوید هیچ! هم‌پای نور باشید! از خدا بخواهید که همواره در مسیر خدا و اهل بیتش حرکت کنید. چرا که عظمت و حقیقت این وادی بسیار ترسناک است و اگر وکالت خدا نباشد، به مقصود نخواهید رسید.

مهمانمان که می رود به آسمان خیره می شوم. در حیاط عمارت پرنور هنر. به سرعت از آن جا خارج می شوم. به سمت شرق حرکت می کنم. انتهای خیابان شهرداری، لابه لای شاخه های پر بار درختان، ماه پر نور می تابد. سرم را بالا نگه می دارم. به او می گویم: سهم من را از آسمانت خودت گلچین کن…

( در این متن سعی شده است تا کلام استاد قدیریان همانطور که در این جلسه بیان شد، بازگو گردد )

برای دیدن گزارش تصویری این نشست وارد لینک زیر شوید:

استاد قدیریان؛ مهمان ویژه‌ی عمارت هنر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *