کدام حسین بن علی ؟

در ادبیات دینی ما برای اکثر حرکت‌هایی که به‌عنوان مناسک دینی مطرح می‌شود حقایقی بازگو می‌شود که نشان‌دهنده قسمتی از حقیقت آن عمل است. مثلاً برای نماز تعابیری مثل معراج مؤمن به کار می‌رود برای روزه مهمان‌شدن در بزم الهی و برای حج زاده شدن از بطن مادر و شروع زندگی دوباره؛ اما درک این حقایق لااقل برای نگارنده این مطلب بسیار سخت و تجربه‌کردنش به‌خاطر نقصان من تا کنون حاصل نشده است.

اما عزاداری برای سیدالشهدا از جنس قبلی‌ها نیست. انگار هر کسی مشابه خود را در این قافله عظیم که هنوز هم در حال حرکت است پیدا می‌کند. تجربه‌ای را از جنس تجارب خودش می‌بیند و همان را عامل حرکت خود قرار داده و به‌اندازه توان و همت خود رشد می‌کند. انگار هنر امام حسین همین است که در مکتب او از عالی‌ترین معارف دینی برای اهلش وجود دارد تا سطحی‌ترین مسائل برای هدایت مثل من.

اصحاب کربلا و شخصیت‌های حاضر در این حماسه عظیم بی‌نظیرند نه فقط از بابت باوفا و نیکوکار بودن بلکه  حتی از نظر جمع‌شدن این‌گونه افراد با این تفاوت‌ها در کنار هم نیز اصحاب کربلا بی‌نظیر است. مثلاً در کربلا وهب نصرانی هست که حتی دین مشترک با امام ندارد. زهیر هست که تا قبل دیدار با امام اختلاف‌نظر سیاسی و عقیدتی شدید با امام دارد به‌گونه‌ای که حتی حاضر نیست کاروان او با امام در یک منزل قرار بگیرد. حر نیز در میان اصحاب سیدالشهداست. همان حری که امام‌زمان خود را در بن‌بست ظاهری قرارداد و به او گفت که به من امر شده به تو و همراهان تو سخت بگیرم به همین دلیل نه راه‌رفتن داری و نه راه برگشت و نه اجازه داری حتی در مکان مناسب اردوگاه به پا کنی. همان حر که کار را به‌قدری بر امام سخت کرد که امام به او گفت مادرت به عزای تو بنشیند.

اما در همین قافله علی‌اکبر هم هست همان که امام در توصیف او فرمود شبیه‌ترین مردم از همه جهات به پیامبر است و اهل‌فن می‌دانند که این توصیف در مورد کسی چه معنایی دارد. در همین قافله عباس بن علی نیز هست. عباسی که با گوشه نگاه خود سلمان تربیت می‌کند. همان که امیرالمؤمنین حسین را به او سپرد و به اعتراف امام معصوم او برادری بود که وفا کرد و در وفاداری به‌گونه‌ای عملکرد که بعد از رفتنش حسین علیه‌السلام اشک خود را با پشت آستین پاک کرد و فرمود: کمرم شکست…

اما گل سرسبد خلقت، هنرمند اصلی این جریان است. اوست که با چنین جمعی کاری می‌کند کارستان که تا ابد  هر کسی که با این جمع مواجه شد بارقه امید در دل او شکوفه بزند و با خودش بگوید هنوز هم راه نجات برای من هست و حسین من را نیز هدایت خواهد کرد مثل همان الگویی‌ای که برای خود در قافله کربلا یافته است. به همین دلیل امام عسگری فرمود که همه ما اهل‌بیت کشتی نجات هستیم اما کشتی حسین علیه‌السلام وسیع‌تر و سریع‌تر است.

آری این حرف از آن دسته معارف معراج مؤمن برای نماز نیست که فهم آن برای همه ممکن نباشد. هر انسان آزاده‌ای این را درک می‌کند که با حسین بودن مسیر غیرممکنی نیست و قبل از او نفرات زیادی در طول تاریخ خود را به این قافله رسانده و رستگار شده‌اند. قافله‌ای که امام برای هدایت همه بشریت به راه انداخته آن هم با همه دارایی خود حتی طفل شش‌ماهه تا بیدار کند ضمیر خودسر هر انسانی را و او را تا سرمنزل مقصود همراهی کند.

هر کسی که خود را مشتاق هدایت نشان داد امام دست او را گرفت. هر کسی که در زمان انتخاب، مسیر حق و باطل را درست تشخیص داد و کربلا را در امتداد تاریخ دید. در کربلای سال ۶۱ متوقف نشد و با منطق امام که فرمود مانند من با مثل یزید بیعت نمیکند، یزید زمان خود را شناخت و از او دوری کرد و سعی کرد تا مانند او نشود. مانند کسانی که امروز از کودک کشی صهیونیست ها قلبشان به درد می آید و جنایت حرمله را بهتر درک میکنند و از حرمله زمان متنفر می شوند.

اما عده‌ای نیز در این جریان هنوز متوقف‌اند. با امام تا جایی همراهی می‌کنند که فقط برای او اشک بریزند و به یاد مصیبت‌های او به سروصورت بزنند. اما وقتی امام آن‌ها را دعوت به حرکت می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد تا کاری انجام دهند دیگر خبری از آنها نیست و فقط امام حسین سال ۶۱ را دوست دارند که در آن زمان شهید شده و برای گریه و مصیبت مناسب است. اما امامی که بخواهد آن ها را حرکت دهد و از آن ها بخواهد که در مقابل ظلم بایستند و امام زمان خویش را یاری کنند مورد تایید آنها نیست.

آری راز همراه بودن با امام تبعیت‌کردن است. اگر کسی تابع امام در همه ابعاد زندگی خود شد قطعاً بر کشتی حسین علیه‌السلام وارد شده است. آن وقت با همه وجود خواهد دید که امام نگاهی به گذشته او نخواهد کرد و هر چقدر هم که گذشته او ناامیدکننده باشد همانند حر به او خواهد گفت که سرخود را بالا بگیر تو میهمان ما هستی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *