بار سنگین صبر بر مصیبت شهدای خدمت

چند وقت قبل در جایی می‌خواندم که سنگین‌ترین کاری که آدمی می‌تواند انجام دهد دوام ایمان به معبودی است که او را اجابت نمی‌کند.شاید همه ما این را در زندگی خود تجربه کرده باشیم که بارها خواسته‌ای را از معبود خویش مطرح کرده‌ایم؛ ولی رنگ اجابت – از نگاه ما – به خود نگرفته است. این موضوع در جایی دردناک‌تر می‌شود که در ادبیات دینی ما دائم به ما گفته شده است که اجابت قطعی است، خود او از ما خواسته است که او را بخوانیم تا ما را اجابت کند. اما گاهی هر چقدر که می‌خوانیم از این اجابت موردنظر ما خبری نیست که نیست.

مثل دیشب که همه دوستداران ایران تا صبح در حال پیگیری اخبار مربوط به رئیس‌جمهور بودند و دائم از معبود خویش می‌خواستند که خبر سلامتی او به ما برسد، اما این اتفاق نیفتاد. اینجا انسان دچار تردید می‌شود که آیا خواستن من ایراد دارد یا اینکه اجابت‌شدن ما فقط وعده‌ای بوده برای دلخوش کردن. اینجاست که واقعاً کار سخت می‌شود.

اما در موضوع اخیر سختی قرار نیست در همین‌جا متوقف شود. قضیه زمانی پیچیده‌تر می‌شود که انسان به شخصیت‌های این جریان با نگاهی عمیق‌تر نگاه می‌کند. خواستم اول از دومین رئیس‌جمهور شهیدمان بنویسم ولی دیدم که به‌اندازه کافی به شخصیت او پرداخته شده و پرداخته خواهد شد؛ ولی برای ادای دین می‌گویم که تو بالاخره آرام گرفتی و حالا وقت استراحت توست سید، همان استراحتی که حتی مخالفین تو را هم به اعتراف واداشته که در راه خدمت به مردم خستگی‌ناپذیر بودی.

سید دیگر این ماجرا آقای آل هاشم امام‌جمعه محبوب و مردمی تبریز است، شخصیتی دوست‌داشتنی که مردم تبریز نه‌تنها او را ستایش می‌کنند؛ بلکه برایش سنگ تمام می‌گذارند. دقیقاً در آخرین دوره انتخاباتی که تجربه کردیم دشمن تمام تلاش خود را برای عدم مشارکت مردم در انتخابات انجام داد، اما ایشان بدون تبلیغ خاصی رکورد مشارکت در مجلس خبرگان تبریز را شکست و به‌عنوان نماینده مردم تبریز راهی مجلسی شد که اولین اجلاسیه آن در روزهای آینده خواهد بود. قطعاً مردم تبریز فراموش نخواهند کرد که امام‌جمعه محبوبشان چقدر مردمی و بااخلاص بود. او امام‌جمعه نبود؛ بلکه امام هفته بود، امامی که بیشتر آمدوشدهای خود را در دل مردم و با وسایلی از قبیل مترو و اتوبوس انجام می‌داد. امامی که وقتی با ابتکار عمل نرده‌های حائل بین مردم و مسئولین را در نمازجمعه جمع‌آوری کرد عده زیادی از ائمه جمعه شهرهای دیگر نیز به تاسی از او این کار را انجام دادند و این شد که او امام ائمه جمعه شد.

شخصیت دیگر این حادثه جانسوز وزیر امور خارجه کشورمان یعنی حسین امیر عبداللهیان است. کسی که در محافل مختلف سیاسی از او به‌عنوان یکی از مهره‌های مهم و تأثیرگذار حمایت از محور مقاومت در عرصه سیاست بین‌الملل یاد می‌شد. شخصیتی که در خاطرم هست چند ماه قبل یکی از رجال سیاسی در مورد او گفته بود که وقتی امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه شد ما نگرانی زیادی نسبت به این بخش از دولت آقای رئیسی داشتیم؛ ولی بعد از مدتی دیدیم که او مرد میدان این عرصه است و وزارت خارجه را تبدیل به یکی از قسمت‌های قابل‌دفاع دولت مردمی کرده است. اما با خودم می‌گفتم اینها تخصص کاری اوست باید دلیل دیگری در کنار تخصص باشد تا کار کسی این‌قدر برکت پیدا کند به‌گونه‌ای که در دوران دشوار سیاست خارجی کشور این‌قدر خوب عمل کند و بدرخشد؛ تا اینکه دیدم دختر شهید رکن‌آبادی برای ایشان ویدئویی منتشر کرده که مشغول خواندن شعر معروف “ما مدعیان صف اول بودیم” هستند و در توضیح ویدئو نوشته است که آری من شهادت می‌دهم که بعد از رفتن پدرم تو برای ما پدری کردی. آری به قول آن عزیز: شهیدشدن، شهید زندگی‌کردن می‌خواهد. آقای حسین امیر عبداللهیان چه خوش‌نام بودی و چقدر مانند مولای خود حسین علیه‌السلام باعزت زندگی کردی، صلابت قدم‌های تو در دیدارهای بین المللی با آن جثه لاغراندامت من را یاد فرمایش مولا می‌اندازد که در وصف متقین فرمود: اجسادهم نحیفه و حاجاتهم خفیفه…

اما از دیگر عزیزان این پرواز شناختی ندارم؛ ولی تردید ندارم که آسمانی شدن شهادت‌گونه در حین خدمت، نصیب هر کسی نخواهد شد. قطعاً آنها نیز در زندگی خود مرام شهدا را زیسته‌اند که مانند آنها عروج کرده‌اند.

حال که دیگر بغض و اندوه مجال نوشتن بیشتر را نمی‌دهد می‌خواهم به ابتدای صحبت‌هایم تعریضی بزنم. در همان آیه ۱۸۶ سوره بقره که خدا به مردم میگوید مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم عبارت دیگری نیز هست که کمتر مورد توجه قرار میگیرد و آن عبارت “فلیستجیبوا لی” است. یعنی پس شما هم باید من را اجابت کنید. انگار اجابت امری طرفینی است و دو سویه باید صورت گیرد. اما اجابت ما چه چیزی می تواند باشد؟ ما چگونه باید خدا را اجابت کنیم؟ مگر اصلا او نیازی به اجابت ما دارد؟

به فهم اندک من خدا راه اجابت خودش را هم به ما آموزش داده است که گفته است: استعینوا بالصبر و الصلاه . یعنی از صبر و نماز کمک بخواهید. خصوصاً در هنگام مصیبت، آن هم چنین مصیبت بزرگی.

ارادتمند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *