اَشجع الناس! یا قائد الحُر!
پیشکش به سردار مقاومت سید حسن نصر الله
از درختان سرخ حماسه
همچنان سیب می روید اینجا
از تنومندی سرو لبنان
من چرا؟ کوه می گوید اینجا
مثل ذکر مقدس، شکُفته
نام تو روی لبهای لبنان
می خروشد به سیلاب صهیون
با عصای تو دریای لبنان
چون شهابی نشان داده بودی
در شب واقعه یاری ات را
“ما تَرَکناکَ یابن الحسین” ات
کرد روشن وفاداری ات را
کربلا زنده شد بار دیگر
با حسین ع زمان عهد بستی
دست عباس ع شد تکیه گاهت
پشت شمشیر ها را شکستی
تو امان عدو را بُریدی
تیر ها را بغل کردی ای مرد
” سید الصادق” ات گفت صهیون
چون به قولت عمل کردی ای مرد
سیدی! یا حسن! یابن زهرا!
یابن مولا علی! یابن یاسین
اَشجع الناس! یا قائد الحُر!
صادق الوعد! یا حافظ الدین!
هست از جنس باروت؛ بیروت
منفجر می کند دشمنان را
می شود تَل خاکی، تِلاویو
کرده پُر موشکت آسمان را
نصر؛ پسوند اسم تو بوده ست
دستِ دشمن ز کوه تو کوتاه
فتح تو آیه ی استقامت!
هست مصداق نصرُ من الله!
تا همیشه به پایت بلند است
دستهای مسلمانی ما
داده جرات به شیران لبنان
بازوان سلیمانی ما!
شاعر:
سید محمد حسین ابوترابی
برای سردار مقاومت شهید سیدحسن نصرالله
هیبت لبنانی
دشمن شده مرعوب رجز خوانی ات ای مرد
رم کرده از آن هیبت لبنانی ات ای مرد
کفر است که با گنبد پوشالی ش این بار
زانو زده در پای مسلمانی ات ای مرد
خورشید دمیده است به هنگام مناجات
از گوشه ی سجاده ی پیشانی ات ای مرد
از نسل علی هستی و شمشیر شجاعت
بیرون زده از خطبه ی طوفانی ات ای مرد
در دهر بعید است کسی مثل تو باشد
قحط است دراین شهر فراوانی ات ای مرد
درخطبه ی بیروتی تو بیعت تازه ست
با سید و با ” پیرخراسانی” ات ای مرد
داده ست به مردان عرب ، جرات پیکار
در منطقه نیروی سلیمانی ات ای مرد
تو جلوه ای از “نصر من اللهی” و آیات
معنا شده با لهجه ی قرآنی ات ای مرد
آتش زده بر پرده ی رسوایی دشمن
خون تو به همراه سخنرانی ات ای مرد
سرخ است به زیبایی گلزار شهادت
درحنجره ها شور غزلخوانی ات ای مرد
شاعر: اسماعیل سکاک
سید خدا حافظ دلت را کربلا کردی
دیگر حسابت را تو از عالم جدا کردی
با کاروان سرخ عاشورا شدی همراه
اذهب من الدنیا الی الحق فی امان الله
با خون خود امروز تو معنی آیاتی
نصر من اللهی و نحن نصرنا الآتی
میراث خون عاشقان شد عز والایمان
ماندی سر قول رجال الله فی المیدان
ماندن در این میدان رفیق درد می خواهد
ماندن سر قول شهادت مرد می خواهد
شاعر: مهدی مردانی
«زیتون سرخ»
خون که جوشید از رگ دلداده غیرت را ببین
چون شهیدان زندگی کرده سعادت را ببین
عار باشد بین بستر مُردنِ مردانِ مرد
هر شهیدی آمد استقبال ،دعوت را ببین
زخم لای استخوانش بود اما دم نزد
روی دوشش بار سنگین امانت را ببین
کربلا سرلوحه گردان نصرالله بود
قد او هرگز نشد خم، راست قامت را ببین
آیه «ثم استقامو» روی لبهایش نشست
در شهادت نامهاش مهر اجابت را ببین
میوزد از شهر بیروت عطر ناب عاشقی
بین زیتونها فقط رنگ طراوت را ببین
موج میزد در وجودش عزت و ایمان و عشق
زنده شد سید حسن این قدر و قیمت را ببین
انتقامی سخت میگیریم و ساکت نیستیم
آی دنیا صبر کن در ما رشادت را ببین
شاعر: طیبه بهبودی